اسلام تمدن فردا
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید سلام و احترام خدمت شما عزیزان بازدید کننده! با اظهار سپاس از بازدید تان، لطفاً برای هرچه بهتر شدن وبلاگ من، مرا از نظرات، پیشنهادات و انتقادات سالم تان بهره مند سازید. تشکر کامران kamran.8194@yahoo.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 219
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 224
بازدید ماه : 590
بازدید کل : 248395
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

اسما خداوند متعال %

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools
لطفاً این صفحه را با دوستان تان به اشتراک بگذارید 32 کلمه

Speed test

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ این صفحه را به اشتراک بگذارید
بهارســـــــــــــــــــــــتان
علمی، فرهنگی، اسلامی، تفریحی، ورزشی
سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 14:11 ::  نويسنده : کامران

تمدن اسلامى يك تمدن واقعى وبافضيلت مي باشد شما متوجه هسديد كه تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گرديده است " خوب ميدانيد كه در تمدن معاصر عوامل هاى وجود دارد كه سبب سقوط مجتمعات شده است . وچند عوامل آن را برايتان ذكر خواهم كرد .

 1ـ ازهم پاشيده گى خانوادگى :

 تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گرديده است كه عواطف پاك انسانى را نيز به انحطاط كشانيده وآب هاى زلال آن را با آلوده نمود ونتيجه آن شد كه خانواده از هم بپاشد وپيوندهايش از هم بگسلد نهادى كه به مثابه خشت اولى وآغازين بناى جامعه بحساب مى رود. ديگر نه آن عواطف مشاعر شيرين وزيبا- كه قرآ، از آن به آرامش ، مودت ومهربانى تعبير نموده- ميان زن ومرد، باقى ماند ونه هم آن عواطف شيرينى كه افراد خانواده را به هم پيوند مى داد ونه پيوندهاى ميان برادر با برادر ونزديكان با نزديكان باقى ماند، نه روابط وپيوندهاى شيرينى كه علاوه بر روابط مردم در بیرون از خانواده، افراد يك خانواده را نيز بهم گره مى زد.تبادل منافع وخوشى ها ولذت ها ، بحيث يگانه پيوند ورابطه اى مدار اعتبار قرار گرفت كه افراد انسانى را با يكديگر پيوند مى داد.همين پيوند است كه باعث بر قرارى رابطه ميان خويش با خويش ودوست با دوست است، واين مطلب بصورت مشخص همان مطلبى است كه در گفتار

 يكى از سياست مداران غربى تمثيل گرديده آنجا كه گفته است: "ما نه دوستان دائمى هستيم ونه دشمنان دائمى، آنچه نزد ما جاودانگى دارد همانا مصلحت ها ومنافع جاودانه ماست".

 اكنون اين انديشه حاكم برجو حاضر همه ابعاد وسويه هاى زندگى حاكم است.آيا عاطفه والاتر وماندگار تر از عاطفه پدرى ومادرى هست، عاطفه اى كه گذشته از انسان آراسته به تاج كرامت، حيوان بى زبان هم از آن محروم نمى باشد .ولى اين ماديت سو پست ونفعگراى همه شمول ،در برابر اين عاطفه لطيف وزيبا واصيل طغيان نموده وپدران ومادران را چنان ساخته است كه پسران ودختران خويش را بدور از گونه تأملى در معرض فروش قرار دهند. در اين ارتباط مى توان به گزراش يكى از نويسندگان روزنامه" اخبار اليوم" منتشرة 26/ 12/ 1959م اشاره نمود كه مى گويد: " در اين هفته گزارش دردناكى را بخوانش گرفته كه برخى روزنامه هاى اينگليسى ، به نشر آن پرداخته اند كه اينك فشرده آن از نظرشما مى گذرد.اين گزارش در تفصيل اين حادثه مى گويد: " پدران ومادرانى وما دران قانونى بوده، نه از جمله كسانى بودند كه زنان خود را طلاق داده باشند ونه زن هاى بودند كه شوهران شان آنها را طلاق دادند ونه از جمله بيوه هاى بودند كه شوهران خود را از دست داده باشند" چنين حالت هاى اكثراً در دوران باردارى يعنى پس از دوران ولادت آغاز مى شود .از طريق ارتباط هاى ويژه اى كه پدران ومادران توسط دوستان واقارب خود بر قرار مى كنند، تا از خانواده هاى آگاهى بدست أرند كه به گرفتن پسر خوانده ويا به گرفتن دخترى ويا پسرى بحيث فرزند علاقه مندند.مسئلان سر پرستى اطفال غير قانةنى، اعتراف كردند كه بسا مادران وپدران با بر قرارى ارتباط به اين نهادها پشنهاد نمودند كه فرزندان آن ها را بعنوان فرزندان غير قانونى بپذيرند، تا توانسته باشند، پسر خوانده هائى را عوض آنها يراى خود بر گزينند... ولى اين نهادهاى بنا به طبعيت كار عرصه مئوليت خويش از پذيرفتن گنين پيشناهدهاى اباورزيدند.... پژوهش هاى اجتماعى سبب اقداد به اين كار را " عدم توان واستطاعت پدران به نقل مكان نمودن از پارتمان آنها به پاتمان وسيع ترى است كه در سطح پارتمان اولى آن باشد" جستجو نموده ويا سبب وجودى اين پديده را همانا نياز آن ها به خريد تلوزيون ويا يخچال ويا نياز به داشتن يك خانه كوچتر تشكيل مى دهد". !! شما مى بينيد كه انسان چطور از مقام انسانى خود پائين آمده وچگونه آخگر عواطف والاى انسانى به خاموشى گرائيده است؟ اين گزارش خطر بار اعلان ميدارد كه اين اقدام پدران ومادران ، به فروش جگر گوشه هايشان بخاطر آن نيست كه سد جوع نمايند ويا پشاكى بدست آرند كه بدن هاى برهنه خويش را بپوشانند ويا ضرورتى از ضرورت هاى زندگى خود را دور سازند، اقدام آن ها به اين كار براى بدست آوردن كالاى تجملى صورت گرفته است كه اكثر انسان ها، بدون آن هم مى توانند زندگى نمايند. چه متاع گران بهائيكه در برابر چنين ثمن بخسى به فروش مى رسد؟!! مشكل فرزندان محروم از عواطف پدر ومادر كه خود زاده رفتن مادر وپدر بصورت يكجائى به سوى كار است، يكى از مشكلات جامعه غربى بحساب رفته كه برخى از نويسندگان به أن " اطفال بدون خانواده" مى گويند. پديده اى در جامعه غربى به ظهور پيوسته است كه از آن به خانواده هاى فرو پاشيده نام برده شده وسبب آن هم آميزش آزاد ودو جنس زن ومرد است كه پيامدش هم كثرت طلاق ومحروميت فرزندان اين خانواده ها از تربيه مادرى ومراقبت فطرى پدر ومادر وآسيب پذيرشدن شخصيت آن ها از همان بامدادان زندگى است كه در نهايت با وصف آن كه در ظاهر تندرست اند، دچار امراض روحى بوده ودر اثر ملالت وخستگى به خشونت رو مى آورند واز مكتب ومدرسه گريزان مى شوند... تدابير دانشمندان روان شناسى در علاج اين پديده رو به ناكامى بوده ودامنه اين مرض روز به روز در گسترش است اين فقدان عواطف تنها منحصر به خوردان نبوده بلكه بزرگان هم از اين عواطف دوستى صادقانه وصداقت خالصانه وعطوفت بدور از تكلف بدون غرض ، در زندگى نيز محروم اند. شايد همين امر مردم را بر آن داشته باشد كه سگ ها را با خود نگاه دارند تا محلى باشند براى ريزاندن برخى عواطف شان از ناحيه اى وبرخوردارى از صداقت ووفاى آنها از جانب ديگر ! زيرا سگان عادتا آنها را تنها نگذاشته طورى كه فرزندان ونوه هاى شان آنها را تنها مى گذارند، به همين شكل سگان نسبت به صاحبان خود خيانت نورزيده، طورى كه برخى دوستان وياران كه روزى نسبت به آنها گمان شك مى كردند، خيانت مى نمايند.در يك گزارش فرانسوى ياد آور مى شود كه تعداد سگان در فرانسه پنجاه مليونى، به هفت مليون رسيده واين سگان با صاحبان خود طورى زندگى مى كنند كه گويا اقارب آنها اند رستوران هاى بصورت عادى مشاهد مى كنيم كه سگان و صاحب خود در يك مسير با هم نان مى خورند! از مسئولى در نهاد سر پرستى از حيوانات در پاريس پسيده شد كه چرا فرانسويان با سگان خويش چون خود معامله مى كنند؟ او در پاسخ گفت: بخاطر آنكه أنها نياز دارند كه كسى را دوست بدارند وكسى هم آن ها را دوست بداريد، ولى در ميان مردم كسى را سراغ ندارند كه آن ها را دوست بدارد و نه هم كسى را او را دوست بدارند. داكتر يوسف القرضاوى چگونگى زندگى پيرمردان وپير زنان غرب را براويت از تحصيلكردگان غرب وآن هائيكه در ميان مردمان غربى زندگى كردند چنين چهره نگارى كرده ومى گويد: زندگى غربيان زندگى است وحشتبار وخالى از هر گونه ذوق وبه دور از معنا.نيازهاى مادى زندگى مادى در غرب، تا جاى از جانب دولت ويا دارايى شخصى ويا از ناحيه مساعدت فرزندان واولاد تأمين است ، ولى آنچه در غرب سراغى از آن نمى توان يافت معانى انسانيت است. پسران ودختران از همان آغاز بلوغ، همه راه خود را گرفته وميان او وخانواده هيچ پيوندى را نمى توان لمس كرد، جوان در جستجوى آن است كه براى خود رفيقه اى تدارك نمايد ودشيزه هم در تلاش آن است دوستى براى خويش پيدا نمايد، اين همه تلاش در جهت بدست آوردن دوستى مى باشد كه لذت هاى جسمانى آن ها را تأمين نمايد، نه دوستان ورفيقان معنوى وروحى، برهمين بنياد است كه فاقد دوام واستقرار است.واقعيت آن است كه اين پيوندى است ميان نرو ماده، نه دوستى ميان دو انسان، روزها وهفته ها وماه ها سپرى مى گردد نه پدر پسرش را ونه هم مادر دخترش مى بيند.به همين سبب آن ها نيازمند آن اند كه در هر سالى روزى براى مادر يا پدر تخصيص داده شود وآن همان روزى است كه از آن بنام " جشن مادر" نام مى برند. اين جشن تنها يك رابطه رسمى بوده ونهايت چيز يكه در اين روز انجام مى يابد ديدارى است از پدر با بردن يك تحفه مادى كه بسا مى شود آن هم از طريق پست ارسال مى گردد.

 خانواده امريكائى رو به سقوط است: يك مجله امريكائى سئالى را از خوانندگان خويش در پيوند به زندگى در امريكا روياروئى آن با مشكلات ونا ملايمات مطرح كرد كه 76 در صد جواب ها در برابر اين پرسش به مقاومت خانواده در برابر اين مشكلات بوده ولى 85 در صد از اين جواب ها نسبت بدوام يك زندگى زنا شهورى با سعادت نوميدانه ومأيوسانه بود. بر طبق آنچه مجله نيوز ويك در شماره ماه مى 1978 از نتايج آراى بدست آمده از خوانندگانش پيرامون زندگى خانوادگى امريكائى،به نشر سپرده است، نيم ازدواج ها در ايالات متحده منجر به طلاق مى گردد تا بار ديگر ازدواج نمايند كه اين ازدواج دومى هم باز منتهى به طلاق مى گردد. " رونالدركيلى" مستشار قانونى امور ازدواج در ايالات متحده اين وضع تراژيدى بار را چنين توصيف نموده ومى گويد: " آنچه براى من بحيث يك مستشار قانونى ازدواج، روحا درد آور ومأيوس كنند مى باشد ، اين است كه در ايالات متحده افراد زيادى اند كه ازدواج كردند ولى در خانه هاى تنها وبيكس زندگى مى كنند، چنين معلوم مى شود كه آنها جز در موارد اند كى با يكديگر مشاركت ندارند، هر يك به راه خود مى رود، آنها جز در مناسبات محدودى باهم حرف نمى زنند بسا مى شود كه اين مناقشات پيرامون مال، با تربيه اولاد ويا روابط جنسى چنان حدت كسب مى كند كه انسان را به تعجب واميدارد كه چطور اين ها در آغاز كار با هم يكجا شدند". مردان بار دوش زنان مطلقه خود اند: يكى از تازه ترين وقائع وشگفت انگيزترين خبرها، خبرى است كه همين اكنون در غرب گزارش پيدا كرده كه همانا نفقه خواهى مردان از زنان به ادعاى مساوات زنان ومردان است، همان ادعائيكه قبلاً توسط زنان راه اندازى شده بود . در سالهاى 1994 تا 2000م در اخبارهاى جهان نشر شده بود ، كه شمار از زنان داراى عوئد بزرگ بصورت چشمگيرى بالا رفته است كه در نقش ممثله ها، آرايشگران، نطاقان، روزنامه نگاران، مدعى العمومان، اعضاى شوراهاى ادارات ، قهرمانان سپورت، مديران شركت هاى واعلانات ايفاى وظيفه مى نمايند... اگر يكى از اين گونه زن ها با مشكلى رو به رو گرديد كه منتهى به قطع رابطه زنا شوهرى گرديده وشوهرش نسبت به او عائد كمتر داشت اين مرد بزودى از خانم خويش خواهان نفقه مى گردد. اكنون قاضيان داد گاه ها بالا زنان عينا همان قانونى را تطبيق مى كنند كه بر مردان هنگام وقوع طلاق تطبيق مى نمودند. أنگاه كه زن در عقد ازدواج از عئد بيشتر بر خوردار باشد، پس چرا بار نفقه شوهرش فقيرش را بدوش نگرفته وبراى او نفقه اى را نپردازد كه او را در زندگى جديدش كمك رساند، وقتى كه قانون مهم ايالات متحده براى زن اجازه ميدهد كه نيم دارايى شوهرش را بدست آورد وشهورش مكلف است كه تاشب ازواجش براى او نفقه بپردازد، پس چرا زن بر خوردار از چنين امكانات از چنين قانون مستثنى باشد كمتر زنان خود با باز كردن دروازه مساوات بايد تاوان همان چيزى كه شعار آن را مى دادند و خواهان مساوات بودند كه چيزى است تطبيق همانقرار مى دهند تطبيق معرض امريكايى در اكنون محاكم آنچه را كه بپبردازند، اكنون بگيرند آنچه را كه مى خواستند وبنوشيد از جام مردان... وبپردازيد از خون دل وعرق هاى خود بپردازند آنچه را كه اكنون محاكم امريكايى در معرض تطبيق قران همان چيزى است كه زنان شعار آن را مى دادند. اجاره مادران: يكى از نو آورى هاى ابتكار تمدن معاصر غربى بدعتى است معروف به نام " مادر به اجاره گرفته شده " ويا مادر بالوكاله" يقينا غربى ها با اين عمل خويش، آن معناى پاك وزيباى " مادرى" را به بازى گرفته وأن را به فساد وتباهى كشانيداند. أن ها خواستند مادرى تنها در عمل توليد " تخمه" خلاصه نمايند همين كه عمل القاح اسپرم شوهر ويا هر مرد ديگرى با تخمه زن انجام يا فت زن خود را سزاورا آن مى داند كه به عنوان مادر خطاب گردد، در حاليكه نه دوره بار دارى را سپر كرده ونه هم تكليف وضع حمل را چشيده است. همه وجانب او اين بوده است كه رحم زن ديگريرا به دالر ويا استرلنگ وياپول هاى ديگر به اجاره گيرد، تا آن زن ، به وكالت از وى دوران حاملگى وباردارى را سپرى كرده وبدون آن كه اين زن اجاره گيرنده متحمل زحمت هاى باردارى ومرض هاى آن گرديده ودردهاى بچه آوردن ومشقت هاى شيردهى را بچشد ، برايش فرزند بزايد. براى اين گونه مادرى بجز از اراز تخمه ديگر چه چيز باقى مانده است؟ عرب ها از مادر بنان والده ياد ميكنند وحتى پدر را هم از باب تغليب " الوالد" مو گيند ، تا از اين طريق به تبيين اهميت ولادت در اثبات نسب، پرداخته باشند بناء امومت ومادرى تنها در افراز تخمه خلاصه نگرديده ، ولو كه از نگاه داشتن ويژطى هاى وراثت داراى اهميت بخصوصى مى باشد،ولى بايد تذكر داد كه اين خصائص ويژگى ها به تنهائى خود سازنده امومت مادرى نيست . مادرى وامومت همانا تحمل دردهاى دوره باردارى وبچه آوردن بوده همان طورى كه خداوند در تبيين مشقت اين دوره فرموده است: " حملته أمه وهنا على وهن " مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى. به همين سبب قران تصور آن هائى را كه زنان خود را با گفتن اين جمله كه " تو گون مادر من هستى" مادر مى خوانند رد نموده وفرموده است : ماهن أمهاتهم ....... يعنى : آنان مادرانشان نيستند، مادران آنها تنها كسانى اند كه ايشان را زاده اند. يكى از مادران در تبيين حقنيت خود به حضانت پسرش وادعاى آن كه او نيست به پدر اولى تر به تربيه پسر مى باشد گفت: شكم من ظرفى بود براى نگهدارى آن وسينه هايم چوشك وآغوشم آرامگاه او بود. او پس چه خواهد گفت مادريكه سهم او از مادرى جز توليد " تخمه" چيزى ديگرى نبود. نه شكمش ظرفى پرورش براى طفل است ونه سينه اش چوشك شير دهى آن؟ او چيزى براى مادرى نه ساخته است، نه زحمتى كشيده ونه هم دردى را متحمل گرديده است ، نه درد مشقت باردارى را تحمل نموده ونه درد زادن را،او در طول نه ماه آرام زندگى نموده وبعدا آمده است تا طفل آماده اى از مادر كرايه اى بدست گيرد كه باطفلى زندگى نموده كه از طريق او تغذيه نموده ودر هستى واعصاب آن اثر گذاشته است . شما خود داورى نمائيد كه كدام شخص مستحق وسزاوار مادرى بوده وكدام شخص اولويت در استحقاق آن طفل را دارد؟ اسلام به حق چنين عملى تحريم نموده وآن را جريمه مى شمارد. ولى تمدن غربى ميان حرام وحلال فرقى قائل نبوده واصلا مفكوره حلال وحرام نزد اين تمدن امر است نا آشنا چه فكر حلال وحرام فكرى است دينى ، وتمد غرب بر پايه دين استوار نمى باشد. خانوادگى يك جنس: يكى از كارهاى كه كنفرانس نفوس بدان پرداخته وشامل ميثاق آن گرديد ومناقشات وجدال هاى زيادى را برانگيخت وباعث بروز عدم رضائيت كشورهاى اسلامى وهم باور مندان به دين وارزش هاى ى آن گرديد، همانا گذاره وقضيه " فاميل يك جنسى" يعنى خانواده تشكيل يافته از دو مرد ويا دو زن است كه بر خلاف فطرت خدائى وشرائع آسمانى وعرف هاى پسنديده از زمينيان در قرن ها وزمانه هاى گذشته صورت پذيرفته است. خداوند همان طور كه در قران كريم فرموده است ، نوع بشرى را بصورت آفريده آنجا كه گفته است: " وخلقناكم ازواجاً" گذشته از اين انسان همچون حيوانات بصورت نرو ماده آفريده شده وهر جنسى به جنس ديگر نياز دارد كه زندگى هم بدون وجود اين دو جنس در جهان حيوانات ونبتات قابل دوام واستمرار نمى باشد. وحتى هستى هم بر همين قاعده دو جنسى يعنى مثبت ومنفى ويا الكترون وپروتون، استوار است آنجا كه خداوند فرموده است : ومن كل شىء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون" امروز همين تمدن غربى است كه تلاش مى ورزد كه همان عمل قوم لوط را در شكل قانون تنظيم نموده وان را در سطح جهانى امرى وانمود سازد مشروع وعمل ديگرى را نيز بر آن بيافزايد كه همان ازدواج زن با زن است. بدون شك مقتضى اين خانواده يك جنسى اين خواهد بود كه از فرزند واولاد بدور بوده ومى دانيد كه خانواده بدون فرزند را چگونه مى توان خانواده ناميد؟ آرى! اگر پيامد چنين رويكردى با تعميم اخلاق آن پذيرفته شود. بايد فناى بشريت بعد از اين نسل را پذيرفت.

 

تهيه كننده: دكتور عنايت الله شاداب

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب